زاویۀ نگاه ما در این بحث بیشتر بر روشهای آیندهپژوهی تأکید دارد. سعی بنده بر این است که بحث بیشتر برای دانشجویان و محققان آیندهپژوهی کاربردی باشد و یک زاویۀ نگاه جدیدی را باز کند.
چرا از انتخابات باید صحبت کرد و چرا باید از روشهای آیندهپژوهی دربارۀ انتخابات کمک گرفت؟ انتخابات فرصت بسیار خوبی برای محک زدن روشهای آیندهپژوهی است. اینجا ما بیشتر بر روشهای کاربردی با هدف شناخت آینده تأکید داریم و کمتر بهسمت روشهای هنجاری آیندهپژوهی خواهیم رفت. خیلی خوب میتوان روشهایی کمی و کیفی مناسب را برای رسیدن به یک تصویر ممکن از آینده در زمان انتخابات محک زد و کارآمدی آنها را سنجید. آیندهپژوهی را نهتنها با پیشبینی مرتبط نمیدانیم، بلکه آن را تکامل روند پیشگویی و حتی ورای آن میدانیم. اما همچنان در حوزۀ آیندهپژوهی گاه سراغ پیشگویی میرویم و از آن استفاده میکنیم. با این نگاه در دورههای پیشین انتخابات همواره بهلحاظ سنجش کارآمدی، سراغ محک زدن روشهای آیندهپژوهی انتخابات رفتم که امروز گزارشی از این مجموعۀ پژوهشها را خدمت دوستان ارائه میدهم. عمدۀ فعالیتهای پژوهشی بنده در سال 1392 بوده است و البته در سال 1396 هم بهصورت محدودتری یکسری فعالیتهایی انجام دادم.
اهمیت افکارسنجی در انتخابات
انتخابات بهشکل عمومی با استفاده از روشهای افکارسنجی پیشبینی میشود. وقتی از پیشبینی انتخابات صحبت بهمیان میآید، ذهنها عموماً بهسمت افکارسنجی هدایت میشود. برخلاف چیزی که در ایران افکار عمومی تصور میکنند و اغلب آن را خیلی امر سیاسی و دستکاریشدهای میپندارند، اما واقعاً اینطور نیست. اگر پیشبینی با استفاده از روشهای علمی انجام شود، واقعاً میتواند راهگشا باشد. این موضوع حدود یک دهه است که در ایران جدی گرفته شده، و نتایجی راهبردی هم حاصل شده است.
نکته این است که هرچه هم افکارسنجی با دقت و روشهای علمی انجام شود، خروجیای که به ما میدهد وضعیت کنونی افکار عمومی است و میتواند به ما بگوید درحالحاضر پیروز انتخابات کیست. اگر زمان زیادی تا روز انتخابات باقیمانده باشد، نتایج نزدیک به واقعیت نخواهد بود، اما با فرض اینکه به روزهای پایانی انتخابات نزدیک باشیم، همچنان سنجش افکار، بهترین روش برای پیشبینی است. ازآنجاییکه، بهویژه در ایران افکار عمومی بهصورت لحظهای تغییر میکند، صِرف افکارسنجی نمیتواند راهگشا باشد (این بهمعنای قابلاعتنا نبودن افکارسنجی نیست). اما باید ملاحظاتی دربارۀ بهکار بردن افکارسنجی درنظر گرفت. در کنار افکارسنجی، حوزۀ دیگری که در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته، بحث تحلیل کلاندادههاست؛ کلاندادههایی که عمدتاً در شبکههای اجتماعی جمعآوری میشوند، مجموعۀ فعالیت کاربران در فضای مجازی مانند تلگرام و اینستاگرام است که مبنا قرار میگیرد. با استفاده از دادهکاوی و هوش مصنوعی، سنجهای از محبوبیت کاربران در اختیار ما قرار میگیرد. این حوزه هم در ایران و هم در دنیا نوپاست. اما ما چون ملاحظاتی در تحلیل دادهها داریم، اندکی از کیفیت کارهای جهانی در این زمینه عقبتر هستیم.
دادهکاوی در انتخابات
سال 1396، در ایران در حوزۀ دادهکاوی در انتخابات فعالیتهایی انجام شد. با استفاده از تحلیل کلانداده میتوان بخشی از ایرادهای افکارسنجی را مرتفع کرد. اگرچه ما از افکارسنجی صحبت کردیم، که کاملاً مبتنی بر اصول علمی است، اما باید گفت که تحقق این اصول علمی همیشه مقدور نیست. مهمترین بحثی که در حوزۀ افکارسنجی میتوان راجعبه آن صحبت کرد و از این نقطه است که افکارسنجیها دچار ایراد و اشکال است، بحث نمونهگیری است. ارزیابی نتایج هر افکارسنجی، نیازمند ارزیابی چهارچوب نمونهگیری است. از سال 1948 میلادی که از قواعد احتمالات برای افکارسنجی استفاده شد و توانست پیشبینی درستی از انتخابات داشته باشد، بهتدریج افکارسنجی در دنیا مورد توجه قرار گرفته است. اما همچنان میتوان چهارچوب نمونهگیری آن را نقد کرد. مهمترین شاخص نمونهگیری از افکارسنجی، تصادفی انتخاب شدن افراد است. برخلاف تصور عموم، شاخص تعیین نمونۀ صحیح، تعداد نمونه نیست؛ یعنی اگر ما بهجای پنجاه هزار نفر از صد هزار نفر بپرسیم به چه کسی رأی میدهید، اینطور نیست که نتیجه دقیقتری بهدست آوردهایم. براساس تعداد کفِ فرمول، اگر این تعداد براساس قواعد احتمالات و بهشکل تصادفی انتخاب شده باشد، آنموقع افکارسنجی ما معتبر خواهد بود. البته برای اینکه مطمئن باشیم پاسخ واقعی فرد را دریافت کردهایم، نکات دیگری هم مهم هستند ازجمله: چگونگی طراحی سؤالات یا پرسشگری.
کسانی که دادهکاوی را انجام میدهند معتقدند دیگر در دادهکاوی نیازمند درنظر گرفتن این ملاحظات نیستیم؛ چون نتیجۀ فعالیتهای همۀ کسانی را که در رسانههای اجتماعی فعالیت میکنند در اختیار داریم و تصور میشود که افراد خیلی صادقانه در فضای مجازی نظرات خویش را مطرح میکنند و ما میتوانیم با سرعت بسیار بالایی تصویری از افکار عمومی در دادهکاوی داشته باشیم. این در حالی هست که افکارسنجی میدانی یا تلفنی بسیار زمانبر است و ما بهسرعت تصویری از میزان محبوبیت افراد در اختیار نخواهیم داشت. درواقع در دادهکاوی یک کمیتشماری میشود که در فضای مجازی دربارۀ کدام فرد بیشتر صحبت شده است یا اینکه تحلیل احساسات میکنند که این صحبتها منفی بوده است یا مثبت. اگر حتی همۀ قواعد دادهکاویها هم رعایت شده باشد، باز هم جای نقد وجود دارد و مثل افکارسنجیها به ما تصویری از افکار عمومی را در وضع کنونی خواهند داد. اگر با انتخابات خیلی فاصله داشته باشیم، هرچند این تصویر کمککننده است، اما روش تکمیلی دیگری از آیندهپژوهی نیاز است تا دربارۀ پیشبینی انتخابات بتوان بهشکل جدیتر صحبت کرد.
بازارِ پیشبینی
تصویر زیر نتیجۀ نظرسنجی انتخابات 1396 است. واقعیت این است که انتخابات این دوره به لحاظ پیشبینیپذیری چندان انتخابات پیچیدهای نبود. از چند هفته مانده به انتخابات نظرسنجیها نشان میداد آقای روحانی از محبوبیت بیشتری بر خوردارست. آقای قالیباف و رئیسی هم در مقام دوم و سوم ایشان را دنبال میکردند. درنهایت کنارهگیری آقای قالیباف به پیشی گرفتن آقای رئیسی در نتایج نظرسنجیها منجر شد. معمولاً این نوع یافتهها را مرکز افکارسنجی بعد از انتخابات منتشر میکند و براساس ملاحظاتی که حداقل در ایران وجود دارد تا پیش از انتخابات این نتایج گزینشی به ما منتقل میشود. نمونۀ دیگر، در حوزۀ بیگ دیتا در رسانههای اجتماعی مختلف، محبوبیت نامزدها سنجیده شده، و پیشبینی هم نزدیک به واقعیت بوده است.
در سال 1396، از روش بازار پیشبینی (Prediction Market) بهعنوان یک روش مکمل استفاده کردیم. بازار پیشبینی یکی از روشهای کمّی آیندهپژوهی است و اساس آن بر گردآوری هوش جمعی و نظرات خبرگان است؛ برای اینکه بتوانند یک پدیده را پیشبینی کنند. کاربرد این روش فقط در حوزۀ انتخابات نیست و یک روش عمومی است. حتی شکلهای اولیۀ آن پیش از افکارسنجی عمومیت پیدا کرد و در ایالاتمتحده وجود داشته است. بازار پیشبینی حدود 130 ـ 140 سال پیش بهصورت بنگاههای شرطبندی وجود داشته، و روی برنده شدن نامزدها شرطبندی میشده است. شکلهای جدیدتر آن، که بهتر هم میتوان پذیرای آن بود، این است که ما یک بازاری برای مثال، شبیه بازار بورس شکل میدهیم که هر کدام از نامزدها قیمتی متناسب با میزان محبوبیت خود دارند و خبرگانی این سهامها را خریدوفروش میکنند. درواقع کاری که این خبرگان انجام میدهند این است که تلاش میکنند از آن سهمی که قیمت بالاتری دارد، تعداد سهم بیشتری داشته باشند. خبرگان براساس پیشبینی نتیجۀ انتخابات، از نامزد برندۀ سهم بیشتری دریافت میکنند. درنهایت خروجی کار یک جدول از میزان شانس نامزدها است و افرادی هم که در آن بازار شرکت میکنند، پس از روشن شدن نتایج انتخابات از این خریدوفروششان امتیاز دارند؛ یعنی مشخص میشود چه کسی توانسته است بهتر پیشبینی کند و او حائز امتیاز بالاتری خواهد شد.
بازار پیشبینی در کشورها دو وجه دارد: وجه علمی و کاربرد آن و دیگری شبیه به شرطبندی با یک پول واقعی مانند ایالات متحده و از آنجاییکه در ماجرا ذینفع هستند و درصورت بازنده شدن پولی را از دست میدهند، بنابراین سعی میکنند پیشبینی دقیقتری داشته باشند. در یک شاخه دیگر، دانشگاههایی ازجمله اوهایو فضایی برای شبیهسازیشده همچون بورس دارند برای پیشبینی، که افراد با خریدوفروش تلاش میکنند امتیاز بیشتری کسب کنند. هدف از همۀ این کارها این است که شرکتکنندگان انگیزۀ لازم برای پیشبینی درست را داشته باشند. خود این موضوع نتیجه را قابلاعتنا خواهد کرد. آمدن بهسراغ این روش بهمعنای کنارگذاشتن افکارسنجی و تحلیل کلانداده نخواهد بود. اینجا ما با تعداد محدودی خبره سروکار داریم که بر اساس آیتمهای مختلفی پیشبینی میکنند. یکی از این آیتمها میتواند همان نتایج افکارسنجیها و بررسی کلاندادهها باشد. ولی در این روش یک بینشی فراتر از افکارسنجی و تحلیل کلانداده داریم. درواقع ما نتایج دو روش پیشتر را از یک فیلتر انسانی عبور میدهیم و خبرهها با استفاده از نتایج نظرسنجی و تحلیل کلانداده و درنظر گرفتن ملاحظات دیگر پیروز انتخابات را مشخص خواهند کرد. ما این کار را سال 1396 انجام دادیم. البته در سال 1392 بهشکل جدیتر انجام شده بود.
وقتی نامزدها مشخص شدند، براساس میزان محبوبیت و مبنا قرار دادن نظرسنجیای معتبر، آنها را قیمتگذاری کردیم و بازار را شکل دادیم. حدود بیست و خردهای نفر از خبرگان آیندهبان را در بازار شرکت دادیم. خبرگان دائماً هرلحظه میتوانستند در بازار سهامهای مختلف را خریدوفروش کنند و نتیجهگیری کنند که شانس هر نامزد بیشتر است یا کمتر. بهمحض باز شدن بازار و برخلاف نتایج نظرسنجیها، آقای قالیباف در ابتدای رقابت شانس بیشتری از آقای رئیسی داشت. اما خبرگان ما بهسرعت این توازن را بههم زدند و براساس تحلیلی که از فضای سیاسی ایران داشتند تشخیص دادند که این دو نفر شانسشان برابر است. حدود یک هفته بعد، در نظرسنجیها این دو نفر به هم نزدیک شدند. بهعلاوه، هفتۀ پیش از اینکه این نتایج توسط نظرسنجیها عیان شود، خبرگان بازار آن را روشن کرده بودند. بعد از مناظرۀ سوم و براساس اخبار رسمی که خبرگان دسترسی به آن داشتند، قبل از انتشار خبر حدس کنارهگیری آقای قالیباف، میبینیم که سهام ایشان در بازار سقوط کرده، و به 13 واحد (حدود نصف سهام آقای رئیسی) رسیده بود. همان روزها نتایج افکارسنجیهای معتبر نشان میداد این دو نفر خیلی بههم نزدیک هستند. درواقع نظرسنجیها وقتی از فیلتر تحلیلگران بگذرد و تعداد تحلیلگران زیاد باشد که بتوانند بایاسها را خنثی کنند، نتایج بهدستآمده به واقعیت بسیار نزدیکتر است. آن بازار درنهایت روز پنجشنبه بسته شد و آقای روحانی با 54 واحد، آقای رئیسی با 45 و دو نامزد دیگر زیر یک واحد بودند. روز جمعه نتیجۀ مشخصشده شبیه به همین نتایج بازار پیشبینی بود. در همچنین مارکتهایی هم سنجهای برای میزان محبوبیت نامزدها وجود دارد و هم شرکتکنندگان امتیاز میگیرند (این رقابت اینجا بهصورت مجازی است).
در بازار پیشبینی سال 1396، نفر اول 902 امتیاز، نفر دوم 690 امتیاز و نفر سوم 630 امتیاز گرفته است؛ یعنی 20 نفری که آمدند و در این بازۀ 3 ـ 4 هفتهای پیشبینی کردند، با الگوریتمهای ریاضی امتیازی دریافت میکنند. این امتیاز خودش برای ما یک شاخص است. با این روش میتوانیم به پیشبینی افرادی که در این بازار شرکت میکنند و امتیاز بالایی دریافت کردند، در بازارهای متوالی ضریب بدهیم.. طبیعتاً فردی که امتیاز بالاتری کسب کرده است، قدرت پیشبینی و تحلیل قویتری دارد (تصور کنید بازار پیشبینی ماهانهای داریم که افراد قرار است در این بازار متوالی شرکت کنند. وقتی ما امتیاز آنها را داریم، میتوانیم آن را با یک ضریب در محاسبات درنظر بگیریم).
بازی پیشبینی
در سال 1392، حدود 10 ـ 15 روش را برای پیشبینی انتخابات و محک زدن هریک از آنها ارزیابی کردیم. از این میان، تنها 4 ـ 5 روش به نتیجه رسید و همان سالها به مقاله نیز تبدیل شد. برای بازخوانی بهتر انتخابات آن سال، ابتدا نتیجۀ نظرسنجیها را با هم ببینیم. نتایج از مدتها قبل نشان میدادند که آقای قالیباف با یک فاصلۀ قابلتوجهی از دیگران جلوتر بوده است. بعد از ایشان آقای ولایتی، رضایی و جلیلی شانسهای بعدی بودند. آقایان روحانی و عارف و حداد شانسهای بعدی بهحساب میآمدند. درمجموع تحولاتی رخ داد که این فضا کاملاً دگرگون شد. آن زمان مجموعۀ آیپوز، که در خارج از کشور قرار داشت، نظرسنجی تلفنی انجام میداد و مجموعههای داخلی خیلی گزینشی و بااحتیاط نتایج نظرسنجیها را منتشر میکردند. این اولین سالی بود که در ایران بحث عمومی کردن نظرسنجیها جدیتر گرفته شد (به نظر حوادث 1388 هم در این اتفاق بیاثر نبود). نظرسنجیای که در تصویر مشاهده میکنید، متعلق به آیپوز است که نشان میدهد آرای آقای روحانی دارد از قالیباف پیشی میگیرد. این اتفاق در دو سه روز آخر رخ داد و نظرسنجیها هم آن را نشان داده بود. اما حتی خیلی از نظرسنجیها این را بهدست نیاورده بودند؛ برای مثال: رشد آرای آقای روحانی در برخی از نظرسنجیها روشن بود، اما همچنان آقای قالیباف را بهعنوان نفر اول پیشبینی کرده بودند. اینکه آقای روحانی در دور اول پیروز باشد، اصلاً قابل پیشبینی نبود.
ما در آن سال دو بازی پیشبینی را با الگو گرفتن از همان بازار پیشبینی و البته یک مقدار متفاوتتر انجام دادیم. درواقع ما گفتیم این یک بازی است و به برنده جایزه خواهیم داد. بازی را در دو نسخۀ هفتگی و روزانه اجرا کردیم. در یک بازی 51 نفر از روزنامهنگاران و تحلیلگران سیاسی شرکت کردند و ما هر هفته از آنها نظرسنجی میکردیم. این کار را قبل از نهایی شدن نامزدها شروع کرده بودیم. درواقع ما هر هفته ایمیلی برای آنها ارسال میکردیم و آنها پر میکردند و برای ما میفرستادند. کار بسیار پرزحمتی بود. یک بازی روزانۀ دیگر را در بازۀ زمانی ده روز مانده به انتخابات، فعال کردیم. این بازی در سایت و شبکههای اجتماعی بارگذاری شد. بنابراین، شرکتکنندگان گستردهتر بودند و درواقع فیلتر نشده بودند. در بازی هفتگی خطای بیشتری وجود داشت و در بازی روزانه وقتی به موج انتخابات نزدیکتر شدیم، مشخص شد که آقای روحانی رأی بیشتری نسبت به آقای قالیباف خواهند آورد. البته اینکه آقای روحانی در دور اول پیروز باشد را پیشبینی نکرده بودیم. در آن سال پژوهشی روی 54 نفری که در بازی هفتگی شرکت کرده بودند انجام شد. سؤال ما این بود که چه کسانی بهتر پیشبینی کرده بودند و سؤال بعدی اینکه چه عواملی باعث میشد که این افراد بهتر پیشبینی کنند. در آن بازی هر نفر حائز یک امتیازی شده بود: نفر اول1270 امتیاز و نفر دوم810 امتیاز. پیشبینیهای نفر اول بازی این بود که برای مثال، در روز 29 فروردین احتمال پیروزی آقای روحانی 50 درصد بود. این پیشبینی تازه متعلق به زمانی بود که هنوز آقای هاشمی رفسنجانی نامزد احتمالی بودند و هنوز نتایج احراز صلاحیتها اعلام نشده بود. حالا اینکه پیشبینی این فرد تصادفی بوده است یا اطلاعات خاص و تحلیلی جدی داشته است، جای سؤال است.
در این بازی هرچقدر دورتر آدمها پیشبینی درست داشته باشند، امتیاز بیشتری دریافت میکردند. ما از این شرکتکنندگان خواستیم همکاری بیشتری با ما داشته باشند. پرسشنامهای را در اختیار آنها گذاشتیم و براساس یک فرم خوداظهاری از آنها خواستیم بگویند چه عواملی باعث شده است بهتر پیشبینی کنند. درواقع 9 آیتم وجود داشت که آنها به این آیتمها رأی دادند. سپس از آنها دربارۀ میزان مصرف رسانهایشان و سایر ویژگیهایشان پرسیدیم و تلاش کردیم تا با استفاده از آمار ببینیم آیا میتوان همبستگی خاصی میان ویژگیهای افراد و پیشبینی درستتر پیدا کرد. اگرچه نتایجی حاصل شد، اما هیچکدام آنقدر محکم و متقن نبود. در دسترسی به نظرسنجیها و اخبار پشتپرده، دنبال کردن نظرسنجیها و تحلیلهای شخصی، همبستگیهای مثبتی وجود داشت، اما میزان این همبستگیها بسیار کم بود. درمقابل ویژگیهایی هم بودند که همبستگیهای منفی داشتند. درواقع [از نظر من] این نوع پژوهش راه مناسبی برای پیدا کردن الگوهای ذهنی افراد برای پیشبینی درستتر است، هرچند که نتایج بسیار محدود بود. یک پژوهش دیگری با استفاده از روش تحلیل شبکه، بر این نتایج انجام دادیم که ببینیم روابط درونگروهی این افراد به چه شکل بوده است و چه تأثیری بر پیشبینی آنها داشته است. فرض ما بر این بود که افرادی که در یک گروه هستند و رابطۀ نزدیکی با هم دارند و تبادل نظر میکنند، بهتدریج افکار و نظراتشان شبیه بههم میشود و یک الگوی فکری بین آن گروه حاکم میشود. ما میخواستیم ببینیم که این فرض درست است یا خیر. نشانههایی از تائید این فرض در پژوهش قبلی رؤیت شده بود که کمابیش در این پژوهش نیز بهدست آمد.
ما با روش تحلیل شبکه از افراد خواستیم که بگویند با کدامیک از 54 نفر دیگر در ارتباط بودهاند. وقتی این پرسشنامۀ ماتریسی تکمیل شد و شبکۀ روابط این افراد احصا شد، سه نفر بیشترین امتیاز را داشتند (در تصویر تحلیل شبکه با رنگ قرمز مشخص شده است که نشان میدهد این افراد در مرکزیت شبکه قرار ندارند). این گراف نشان میدهد افرادی که پیشبینی درستتری دارند در حاشیه شبکه قرار داشتند و خود این موضوع نشان میدهد چهمقدار الگوی حاکم بر گروه میتواند اثر منفی بر پیشبینیهای فرد داشته باشند؛ تصویر غلطی که هر دلیل برای ما پیش میآورد و با همفکرهای خودمان در میان میگذاریم و آنها هم تائید میکنند، تصویری است که نسبتی با واقعیت ندارد و بهصورت ناخودآگاه بر پیشبینیهای ما سوار میشود. پژوهش دیگری که در پوشش رسانهای انجام شد، بررسی میکرد پیشبینی آدمها چقدر تحت تأثیر رسانههاست. پیدا کردن داده برای انجام چنین تحلیلی واقعاً دشوار بود، ولی اتفاقاتی آن زمان رقم خورد. توانستیم از یک سامانۀ رسانهای دادههایی را بگیریم و با این بازه پیشبینی تطبیق بدهیم. بعد از آن دیدیم این اتفاق رخ داده است؛ برای مثال: بهطور خاص در یک برههای که رسانهها، بهویژه رسانههای اصلاحطلب، آقای جلیلی را خیلی پررنگ میکردند، خیلی از خبرهها هم شانس پیروزی زیادی را برای ایشان قائل شدند و یک پیک غیرواقعی را شکل دادند. درواقع اصلاحطلبان برای اینکه بدنۀ خود را برای پیروزی نامزد خود تهییج کنند، یک نامزد دیگر را برجسته میکردند که این نامزد در حال پیروزی است و همین بر ذهن تعدادی از خبرهها اثر گذاشته بود. ما از خبرگان خواسته بودیم تا فارغ از جهتگیری خود پیشبینی کنند، آنها هم واقعاً اینطور عمل کردند. اما تأثیر رسانهها موجب بروز خطا در پیشبینیها شد.
تحلیل چندمعیاره
روش تحلیل چندمعیاره روش جالبی بود. با استفاده از این روش میخواستم بدانم چه معیارهایی منجر میشود به رئیسجمهور شدن و این معیارها را با نامزدها تطبیق دهیم تا بدانیم چه کسی پیروز خواهد بود. براساس مشورت و یکسری آزمونوخطاها به یک روششناسی 14 مرحلهای رسیدم. وجه ابتکاری کار هم این بود که این روش را با شگفتیسازها ترکیب کردم؛ چون ما در آیندهپژوهی معتقدیم آینده الزاماً تداوم گذشته نیست و با تحلیل چندمعیاره، که معیارهای آن از گذشته بهدست آمده بود، میتوانیم به آن برسیم که با توجه به آنچه از گذشته تا حال وجود داشته است چه اتفاقی رخ خواهد داد. اما این تحلیل نمیتواند شگفتیسازهایی را که موجب دگرگونی این روندها میشود، پوشش دهد. بنابراین، ترکیبی از روش تحلیل چندمعیاره و شگفتیسازها در 14 مرحله بهکار گرفته شد. در چندین نوبت با تعدادی از خبرگان حوزۀ علوم سیاسی و انتخابات و مسائل مرتبط که مطالعاتی داشتند و علاقمند به همکاری با ما بودند، همکاری کردیم. من اول از همه بهدنبال آن بودم که ملاکهای تاریخی پیروزی در انتخابات ایران را شناسایی کنم و به یک لیستی از مؤلفههای مؤثر بر پیروزی افراد برسم. برای این منظور پرسشنامهای طراحی شد و در اختیار خبرگان قرار گرفت. سپس چند نفر از آنها را به پنل دعوت کردیم. بیست و هفت ملاک نهایی شد که در سه دستۀ ویژگیهای شخصی نامزدها، سیاست انتخاباتی آنها و رابطۀ آنها با گروههای مرجع دستهبندی شدند. هریک از این ملاکها براساس اینکه در دورههای تاریخی مختلف چقدر اثرگذار بودند، با نظر خبرگان وزندهی شد؛ برای مثال: ویژگیهای شخصی 25 درصد، سیاست انتخاباتی 43 درصد و رابطه با گروههای مرجع 32 درصد وزن داشتند.
بهمنظور اینکه بتوانم نامزدها را یک محک ابتدایی بزنم، آنها را با برندههای دورههای قبلی تطبیق دادم و اینگونه ایرادهای این ملاکها روشن و رفع شد. سپس از خبرهها خواستم تا براساس این ملاکها به نامزدها نمره بدهند؛ برای مثال: از نظرشان سعید جلیلی چقدر دارای شخصیت کارزماتیک است؟ یا چقدر از قدرت سخنوری برخوردارست؟ این ویژگیها برای هریک از نامزدها وزندهی شد. این فرایند در بازۀ زمانی زیادی از انتخابات اتفاق افتاد. درواقع شاخصها پیش از احراز صلاحیت انجام شده بود و مرحلۀ تطبیق با نامزدها بهمحض احراز صلاحیت انجام شد. براساس سه خانواده از شاخصها، آقای روحانی از نظر سیاستهای انتخاباتی و ویژگیهای شخصیتی بالاترین امتیاز را داشت و بالاترین امتیاز ارتباط با گروههای مرجع متعلق به آقای ولایتی بود. درکل، آقای ولایتی در رتبۀ اول بود و آقایان قالیباف، جلیلی، روحانی و بقیه بعد از آن با فاصلۀ خیلی کم قرار داشتند. ازآنجاییکه آینده همیشه تداوم گذشته نیست، بهسراغ تحلیل شگفتیسازها رفتیم و از خبرگان کمک گرفتم که چه اتفاقاتی میتواند تا یک ماه آینده رخ دهد که روندهای کنونی را دگرگون کند. ده شگفتیساز با کمک خبرگان نهایی شد. طی مرحله دیگری از آنان خواستم تا تخمین بزنند که با وقوع هر اتفاق، رأی چه کسی کم یا زیاد میشود. این پرسشنامه هم آماده شد و نتایج بهدست آمد تا هفته آخر منتهی به انتخابات که شاهد بودیم دو تا از این شگفتیسازها رخ داد و این امتیازها با یکدیگر تقاطع پیدا کرد. اولین شگفتیساز این بود که ائتلاف سهنفره بهشکل بدی با اختلاف مواجه شد و بههم خورد. دوم اینکه موج اجماعی گسترده از کسانیکه تمایل به تحریم انتخابات داشتند، پشت سر آقای روحانی قرار گرفتند وقتی امتیاز این دو شگفتیساز را با تحلیل چندمعیاره پیش از انتخابات تقاطع دادیم این نتایج بهدست آمد که نشان میداد آقای روحانی پیروز انتخابات است (مراجعه به تصویر تحلیل شبکه).
در آن سال از روش تحلیل گفتمان هم بهره گرفتیم. تحلیل گفتمان یک روش کیفی است و عدد و رقم به ما نخواهد داد و نمیگوید که فلان شخص پیروز انتخابات است، اما بهشدت میتواند روابط قدرت را واکاوی کند و یک تصویری از صحنه را برای ما روشن کند. ما تحلیل گفتمان را در مناظرۀ سوم انتخابات انجام دادیم و به ما کمک کرد تا تقابلهای گفتمانی را که در جریان مناظرۀ سوم بود شناسایی کنیم. دو گفتمان در آن مناظره شکل گرفت. جدال اصلی در آن مناظره بین دو گفتمان مقاومت و گفتمان نجات، که از ادبیات خود نامزدها هم برای نامگذاری آنها استفاده شد، بود. دادههای مربوط به هرکدام از گفتمانها به ما یک بینشی داد. تحلیل گفتمان براساس صفآرایی سیاسی نامزدها، که تعدادی را اصولگرا، یک نفر را اصلاحطلب و یک نفر را میانهرو (بعدها اعتدالی نامیده شد که البته باز هم در دستۀ اصلاحطلبان قرار میگرفت) میگفتند انجام شد. این صفآرایی کاملاً در آن مناظره بههم خورد و صفآرایی حول گفتمانها شکل گرفت. جدیترین تغییر این بود که برای مثال آقای ولایتی که بهلحاظ سیاسی در کنار آقایان قالیباف و حداد بود، وارد زمین گفتمان آقای روحانی شد و همینطور آقای رضایی هم خواسته یا ناخواسته در دفاع از این گفتمان برآمد و بنابراین، توازن سیاسی تحت تأثیر تغییرات گفتمانی دگرگون شد. از این تغییر توازن میتوان متوجه شد که اتفاقاتی در شرف وقوع بود. علت اینکه عنوان این نشست آیندهپژوهی انتخابات است این است که وقتی ما میگوییم پیشبینی، روشهای محدودتری را خواهیم داشت، ولی وقتی میگوییم آیندهپژوهی مجموعۀ روشهای گستردهتری را در اختیار خواهیم داشت (بچههای آیندهپژوهی با روش سی ال لی آشنا هستند که تحلیل گفتمان یکی از لایههای این تحلیل است و بینشی را به ما میدهد که صحنه را بهشکل بهتری ببینیم).
کار دیگری که انجام شد تحلیل شبکه ارجاعات نامزدها در مناظرههای انتخاباتی بود؛ یعنی در مناظرات انتخاباتی هشت نفر شرکت کرده بودند که در نوبت خودشان حرف میزدند، البته خارج از چهارچوبی که مجری مشخص کرده بود. آنها مدام به هم ارجاع مثبت و نفی میدادند. ما همۀ این ارجاعات را در مناظره آخر، بهعنوان مهمترین مناظره، شناسایی کردیم. بخشی از این ارجاعات داخلی بود، یعنی به افراد داخل صحنۀ مناظره برمیگشت و یکسری هم ارجاعات بیرونی بود، یعنی به افرادی که در صحنه حاضر نبودند ارجاع میدادند. نتایج این بررسی بسیار قابلتوجه بود. فردی که بیشترین ارجاع را میداد آقای جلیلی بود و فردی که بیشترین ارجاعات را از میان جمع دریافت میکرد آقای روحانی بود. بیشترین ارجاع بیرونی مربوط به آقای خاتمی بود. با ترسیم کردن گراف روابط آنها مشخص شد که بیشترین ارجاعات و اشارهها بهسمت آقای روحانی بوده، و این نکتۀ خیلی قابلتوجهی بوده است. این مناظره یک هفته مانده به انتخابات انجام شد که هنوز براساس نظرسنجیها آقای روحانی از آقای قالیباف پیشی نگرفته بود و فاصلۀ زیادی از ایشان داشتند. اما انگار در مناظره، فرد محوری که همه به او ارجاع میدهند، آقای روحانی است. این حاصل یک فضای از پیش ساختهشده یعنی کمپینهای انتخاباتی بود. ولی نتیجۀ آن در مناظرۀ آخر روشن بود. نگاه کردن به این شبکۀ ارجاعات هم نشان میداد که شخص محوری که همه به او ارجاع مثبت یا منفی دارند آقای روحانی است.
مروری بر بحث
افکارسنجی قدیمیترین روش جاافتاده در دنیاست. این روش مزایایی دارد و ما هنوز به آن نیازمندیم، اما محدودیتهایی نیز دارد. مهمترین محدودیت افکارسنجی این است که تنها میتوان تصویر لحظهایِ فعلی افکار عمومی را سنجید و چیزی نخواهد گفت که تا سه هفتۀ دیگر چه اتفاقی رخ خواهد داد. همچنین تحلیلهای کلانداده هرچند که یک دستاورد جدیدتری نسبت به افکارسنجی است و برخی محدودیتهای افکارسنجی را ندارد، ولی محدودیتهای خاص خودش را دارد. روشی که میتوان از آن بهعنوان روشی که نتایج افکارسنجی و تحلیل کلانداده میتواند ورودی آن باشد استفاده کرد روش بازار پیشبینی است که در قالب بازار یا بازی انجام میشود. این روش متشکل از خبرگانی است که علاوهبر پایش افکارسنجیها، تحلیل کلاندادهها و اخبار و حتی نگرش تاریخی، تحلیلهای خودشان را از آنچه که میتواند در آینده رخ دهد هم به آن اضافه میکنند. منطق بازی هم بر گردآوری هوش جمعی است. وقتی تعداد بازیگران را زیاد میکنیم خطاهای افراد میتواند خنثی شود؛ بهخصوص اگر بتوانیم بازارهای پیشبینی مداوم داشته باشیم و عوامل پیشبینی بهتر آنها را شناسایی کنیم و براساس امتیازاتی که افراد در دورههای قبل بهدست آوردند به پیشبینی آنها ضریب دهیم، بازارها میتوانند ارتقا پیدا کنند.
ما میتوانیم روشهای مختلف ازجمله تحلیل چندمعیاره و شگفتیسازها، تحلیل گفتمان، تحلیل شبکه، تحلیلهای تاریخی و روشهای دیگری را که هنوز فرصت آزمودن آنها را نداشتم مانند انواع مدلسازیها (مدلسازیهای سیستم داینامیک و …)، تحلیلهای سی ال ای و تحلیلهای دیگری که کموبیش با آن آشنا هستید محک بزنیم و ببینیم چه دستاوردی برای ما دارند و چقدر میتوانند تصویر آینده را برای ما روشن کنند. دورههای انتخابات هر چقدر رقابتیتر باشد، بهتر هستند و فرصت خوبی برای محک زدن روشها و مهارتها پژوهشی هستند. اینکه ما ببینیم چقدر میتوانیم این روشها را بیازماییم و چقدر میتوانیم بین این روشها و آنچه که در آینده ممکن است اتفاق بیفتد نسبت واقعی برقرار کنیم.